جدول جو
جدول جو

معنی بن بپری - جستجوی لغت در جدول جو

بن بپری
بالا و پایین کردن، جست و خیز کردن، جفتک زدن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ نُ بَرْری)
ابوالحسن علی بن محمد بن حسین رباطی. در حدود 660 ه. ق. در شهر رباط تازه متولد شده و در سال 730 یا 731 یا 733 در همان شهر درگذشته است. کتاب او موسوم به الدرراللوامع در قراآت مانند اجرومیۀ نحو ابن آجروم بین مسلمین شمال افریقیه متداول است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ بَ)
زین الدین جمال الاسلام ابوالقاسم عمر بن محمد بن احمد (471-560 ه. ق.). فقیه شافعی. شاگرد امام غزالی و برادرش احمد و کیای هراسی. تولد او در جزیره ابن عمر. در بغداد علم آموخت و بجزیره رفته و طلاب علم از اطراف بر او گرد آمدند و بتدریس اشتغال جست. شرحی بر کتاب مهذب ابواسحاق شیرازی نوشته به نام الاسامی و العلل
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ)
نام شاعری از عرب. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
بی برگی، بی حاصلی، بی باری، بی پولی، بی سرمایگی، بی مایگی، بی نوایی، تنگ دستی، تهی دستی، فقر، مسکنت
متضاد: دولتمندی، تمکن، غنا
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بالا و پایین پریدن، جست و خیز کردن، نوعی بازی
فرهنگ گویش مازندرانی
جست و خیز ناگهانی کردن، به یکباره از جای پریدن
فرهنگ گویش مازندرانی
بالا و پایین پریدن، نوعی بازی
فرهنگ گویش مازندرانی
زیر آب رفتن مرغابی، طغیان آب رودخانه، پریدن در آب، جست.، بالا و پایین پریدن، جست و خیز کردن، جفتک زدن، یکه خوردن
فرهنگ گویش مازندرانی
بالا و پایین پریدن
فرهنگ گویش مازندرانی
جست و خیز کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
زیرچشمی نگاه کردن، چپ چپ نگاه کردن، از زیر و قسمت پایین
فرهنگ گویش مازندرانی
شخم اول زمین
فرهنگ گویش مازندرانی
جهیدن، جهش کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
جن و پری، اجنه
فرهنگ گویش مازندرانی
بن بپری
فرهنگ گویش مازندرانی